در فلسفه یونانی و نیز در آثار متفکران اسلامی، علم مراتبی دارد. ارسطو در کتاب اخلاق نیکو ماک و بعد از او فارابی، در بعضی از آثار خود، این مراتب را بیان کرده‌اند. صورت اجمالی این مراتب، به‌نحوی‌که در زبان فارابی آمده است، از فضیلت نظری آغاز می‌شود. توجه کنیم که فارابی، به اقتضای افلاطون، به‌جای علم فضیلت گفته است. پس از فضیلت نظری، فضایل فکری یا عقلی می‌آید. مرتبه سوم فضیلت اخلاقی است تا بالاخره، در مرتبه چهارم به فضایل علمی می‌رسیم.

در این ترتیب، نسبت نظری و عملی محفوظ است، اما میان علم نظری و مهارت عملی دو قدم بزرگ فاصله افتاده است. یعنی علم اعلی علم نظری است و به‌تدریج که پایین می‌آییم به علم عملی نزدیک می‌شویم و این سیر نزولی ادامه می‌باید تا اینکه علم به علم عملی محض و مهارت مبدل می‌شود. باوجود چنین ترتیبی بود که متقدمان هرگز فن، حرفه، مهارت و پیه را به علم نظری و نظر ربط نمی‌دادند و حتی هنرمندان و معماران بزرگ غالباً از علم نظری بی‌بهره بودند.

تکنیک جهان قدیم با علم پیوند نداشت و اگر داشت، این پیوند، پیوند هم‌بستگی نبود؛ اما اکنون نسبت میان علم و تکنیک در عالم جدید، با تغییر ماهیت علم و جایگاه آن، متفاوت شده است. علمی که در مرکز عالم جدید قرار دارد علم تکنولوژیک، یا تکنوساینس است. به‌عبارت‌دیگر، این علم گرچه در وجود با تکنیک مشتبه نمی‌شود، از حیث ماهیت عین تکنیک (و نه عین اشیای مصرفی تکنیک و موجودات تکنیکی که نباید با ذات تکنیک مشتبه شوند) است.

جهان توسعه‌نیافته علم

اشکال می‌کنند که در جهان توسعه‌نیافته علم هست اما تکنولوژی که تناسب با آن وجود ندارد؛ یا آخرین کالاهای تکنولوژیک به بازار سراسر جهان می‌رود، بی‌آنکه علم آن رفته باشد. این اشکال درستی است که قبلاً به آن اشاره کردیم و پاسخ دادیم. علم در جهان رو به توسعه از تکنیک، یا بهتر است بگوییم از تکنولوژی، جداشده است. اما این جدایی امر عارضی است و ربطی به حقیقت و ماهیت علم ندارد. یعنی وقتی علم از جایگاه خود دور افتد، آثاری که باید از آن برنمی‌آید. علم جهان توسعه‌نیافته چون از جای خود خارج‌شده است با تکنیک و تکنولوژی پیوند ندارد. در این جهان، علم و تکنولوژی را سازمان‌های خاص و جدا از یکدیگر فرامی‌گیرند و اخذ می‌کنند و در حقیقت، میانشان هیچ نسبتی نیست.

گمان شایع این است که گردانندگان مؤسسات صنعتی، اقتصادی و مالی توجهی به پژوهش ندارند و دانشگاهیان سر در لاک پژوهش‌های خوددارند و به بیرون از دانشگاه نظر نمی‌کنند. بر این اساس است که کوشش‌هایی برای برقراری وصلت میان دانشگاه و تکنولوژی صورت می‌گیرد و حتی سازمان‌هایی برای این کار تأسیس می‌شود که معمولاً ناموفق‌اند. اصلاً این مهم با وساطت انجام نمی‌شود، زیرا نسبت علم با تکنولوژی نسبت ذاتی است. تکنولوژی اقتباسی و تقلیدی به پژوهش نیاز ندارد. صنعت، کشاورزی و مدیریت، اگر به علم احساس نیاز می‌کرد، لازم نبود که از فواید علم و پژوهش در گوشش بخوانند و اگر علم در مرکز زندگی و جامعه قرار داشت خود به همه‌جا راه داشت و برای پیوستن به مدیریت، کشاورزی، صنعت، حقوق، قواعد و رسوم به‌واسطه محتاج نبود. اکنون هم واسطه کاری نمی‌تواند بکند و صرفاً وجودش ازآن‌جهت اهمیت دارد که دریافته است علم درجایی که باید باشد نیست.

جایگاه علم

علم اگر در جای خود نباشد، هر علمی که باشد، سود نمی‌دهد و تا چنین است، توسعه‌اش اقتباسی و تراکمی است و با توسعه شئون دیگر ناساز و ناهماهنگ خواهد بود. پس باید آن را در جای خود قرارداد. ولی مگر بازگرداندن علم به‌جای اصلی‌اش کار آسانی است و مگر جهان رو به توسعه مرکزی دارد که علم و عقل در آنجا قرار گیرد؟ اگر چنین مرکزی نباشد پدید آمدنش محال نیست و مگر این امر درجایی از جهان مثل ژاپن متحقق نشده است؟ ما و ژاپنی‌ها و ترک‌ها (در دوره عثمانی تقریباً در یک‌زمان مدرسه آموزش عالی تأسیس کردیم و از آن زمان تاکنون، در کشور ما کم‌وبیش به امر آموزش اهتمام شده است. ولی خیلی دیر به پژوهش توجه کرده‌ایم و این توجه نیز به صرافت طبع نبوده است.

پس از جنگ بین‌الملل دوم یا دقیق بگویم، در دهه‌های اخیر قرن بیستم، در غرب، نحوی گسیختگی، چه در وجود آدمی و چه در نظام زندگی، احساس شده است و حتی کسانی به مقام مرکزیت علم شک کرده‌اند و جهانی بودن آن را منکر شده‌اند. طبیعی بود که در این وضع، غربیان درصدد برآیند که ببینند این بحران و ناهماهنگی از کجا و چراست. آن‌ها از قرن هجدهم تاکنون پژوهش کرده بودند و علم وزندگی را چنان به هم‌بسته بودند که تصور زندگی بدون علم جدید محال شده بود) چنان‌که برای بسیاری از مردم جهان هنوز هم این تصور محال است اما با ظهور طلیعه بحران، آن‌ها به صرافت افتادند که بی‌نظمی در قلمرو دانش را با سازمان‌دهی پژوهش تدارک کنند و شاید ناگزیر شدند که به آمار پژوهش و بودجه آن اهمیت بیش‌تر بدهند.

آغاز راه پژوهش در ایران

در این زمان، دانشگاه غرب جزئی از بازار شده بود و می‌بایست، حداقل، حیثیت علمی و نظر خود را حفظ کند. اینکه آن‌ها از این کار چه نتیجه گرفتند مطلب مهمی است که فعلاً نمی‌توان به آن پرداخت. مهم‌تر این است که ما نیز در آغاز راه پژوهش، به‌جای اندیشیدن به شرایط روحی و علمی و نیازهای تاریخی، بیشتر توجه خود را به آمار و ارقام و بودجه پژوهشی معطوف کردیم و به افزایش تعداد مقالات اهمیت دادیم و با این سنجش ضعف پژوهش را توجیه کردیم.

پیداست که پژوهش هزینه دارد، اما این گمان که تنها مشکل پژوهش مشکل بودجه است و اگر بودجه باشد کار پژوهش به‌آسانی پیش می‌رود نشانه بیگانگی با جهان علم است (بیگانگی با جهان علم و روح علم غیر از بیگانگی با علم است. چنان‌که ممکن است کسانی دانشمند و صاحب اطلاعات علمی بسیار باشند اما درکی از جهان علم و روح پژوهش نداشته باشند).

جهان علم

پژوهش علمی با طرح مسئله آغاز می‌شود. مسئله علم را شخص پژوهشگر باذوق و سلیقه شخصی طرح نمی‌کند زیرا مسئله به جهان علم تعلق دارد و صرفاً در جهان علم است که مسائل حقیقی علم مطرح می‌شود.

در حقیقت، دانشمند، به‌عنوان مظهر جهان علم، مسئله را پیشنهاد می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، مسئله علم در فهم و درک زمانی دانشمند ظهور و تعین پیدا می‌کند، چنان‌که وقتی مسئله حل شد و پژوهش به نتیجه رسید، این نتیجه هم پیش از آنکه به دانشمند تعلق داشته باشد به علم بازمی‌گردد. اگر جهان علم و مسئله علمی وجود داشته باشد بودجه و هزینه به نحوی تأمین می‌شود و حتی اگر نشود، پژوهشگر مسیری را که به آن اشاره کردیم طی می‌کند. البته در زمان توسعه سریع تکنولوژی بعضی پژوهش‌ها هزینه گزاف دارد و دانشمندان معمولاً از عهده تأمین آن هزینه‌ها برنمی‌آیند و برای اینکه پژوهش صورت گیرد باید مخارج آن از جایی تأمین شود. درست است که بعضی پژوهش‌ها بدون تأمین وسایل و امکانات و هزینه‌ها صورت نمی‌گیرد ولی این بدان معنی نیست که با تأمین هزینه مسیر هر پژوهشی هموار می‌شود.

هزینه پژوهش امر بی‌اهمیتی نیست اما عرض و فرعی است. مگر آنکه علم را با تولید اطلاعات علمی یکی بدانیم. وقتی کار پژوهش آغاز شد، نیاز به پول و وسایل پیش می‌آید. ولی به‌صرف فراهم شدن پول، پژوهش آغاز نمی‌شود. گالیله، نیوتون، پاستور و کخ دربند بودجه پژوهش نبودند.

هزینه کردن کی و کجا به نتیجه می‌رسد؟

اینجا مقصود این نیست که بگویم پژوهندگان همه مثل نیوتون پژوهش کنند و نمی‌گویم دانشمندان نان و خانه نمی‌خواهند. مسئله‌ای که به آن نمی‌اندیشیم این است که هزینه کردن کی و کجا به نتیجه می‌رسد و چرا هزینه‌هایی که تاکنون برای پژوهش شده است کمتر نتیجه داده است. صرف هزینه کردن برای پژوهش ثمر و نتیجه نمی‌دهد. یعنی با پژوهش‌های پراکنده و ایجاد مجمع‌الجزایر در کشور، علم قوام نمی‌یابد. این پژوهش‌های پراکنده معمولاً تقلید و تمرین پژوهش‌اند و با آن‌ها به پرسش‌های بجا و حقیقی علمی پاسخ داده نمی‌شود. در چنین وضعی، پژوهشگر هم کم‌کم همت خود را سست می‌یابد.

درد بزرگ‌تر این است که اولاً، به‌ندرت، به اصل و ریشه نقایص و نارسایی‌ها توجه داریم و گاهی چنان در آیینه کمال خود خیره می‌نگریم که نقض‌ها و نارسایی‌ها جرئت و جسارت خودنمایی ندارند. اگر هم احیاناً فکر کردیم که باید بر میزان حسن اجرای کارها بیفزاییم، دستورالعملی را، بی‌تأمل، از تدابیری که آمریکا و اروپا برای بهتر کردن کار پژوهش اندیشیده‌اند اخذ می‌کنیم و کاری نداریم که مشکل ما با مشکل آن‌ها متفاوت است. آنجا درد این است که دانشگاه کم‌کم دارد به زائده بازار مبدل می‌شود، اما اینجا دانشگاه بازندگی مردم سروکاری ندارد یا اگر دارد، سروکارش این است که مردم‌دوست دارند بچه‌هایشان به هر قیمت که شده است به دانشگاه بروند و درس بخوانند و چه‌بهتر که مهندس شوند.

ما باید راهی از دانشگاه به کوچه و بازار وزندگی بیابیم

اگر آمریکا و اروپای غربی و ژاپن به افزایش مقالات فکر می‌کنند برای این است که شأن نظری علم و اعتبار علمی دانشگاه را تا حدی حفظ کنند ما که دانشگاهمان، در کار علم و پژوهش، جزیره علم آموزشی و آموختنی جدا از زندگی است، راهمان راه دیگر و در خلاف جهت راه آن‌هاست. ما باید راهی از دانشگاه به کوچه و بازار وزندگی بیابیم و پیداست که این راه با مقاله پردازی گشوده نمی‌شود. مقاله نوشتن را ناچیز نمی‌شماریم ولی مقاله باید ناظر به مسائل کشور و مردم باشد. ولی اگر مقالات به مسائل و مباحث تصنعی و انتزاعی راجع باشد چه دردی با آن‌ها درمان می‌شود؟ البته کار مقاله‌نویس‌های رایج، چون غالباً به‌زحمت یافتن مسئله حقیقی و پژوهش کردن طولانی و توأم با تأمل نیاز ندارند، آسان‌تر است.

انتخاب آسان‌ترین راه از نشانه‌های هوشمندی است وکسانی هوش را عین یافتن راه رسیدن به مقصود دانسته‌اند؛ ولی بدانیم که مقصود باید قبلاً باعقل که زمانی و تاریخی است، معین‌شده باشد تا هوش، کار خود را انجام دهد و اگر مقصود و غایت معین نشده باشد، کار هوش بیهوده می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

دکتر داوری اردکانی

دکتر رضا داوری اردکانی

فهرست